loading...
***خورشید پنهان***
آخرین ارسال های انجمن
رسول بازدید : 132 یکشنبه 01 مرداد 1391 نظرات (0)

نشانه های ظهور

قبل از آغاز این بخش توجه به این نکته لازم است که در تمامی علامتهای یاد شده امکان بداء وجود دارد. یعنی ممکن است حضرتش آشکار شود، بدون اینکه این نشانه ها اتفاق افتند. چرا که ظهور آن حضرت وقت معینی ندارد و مثالش بسان بر پائی قیامت است که خداوند متعال در قرآن فرموده است: آن را آشکار نمی کند مگر در وقتش. و نیز چه بسا برخی از این نشانه تا به زمان ما واقع شده باشد، و وجود این نشانه دلیل تقارن زمانی آنها با ظهور حضرتش نمی باشد.

 

( صفحه 238)

 

 

علامات ظهور

این علامات را ما از احادیث اهل بیت علیهم السلام نقل می نمائیم. روایات این بحث را علمای شیعه رضوان الله علیهم به اساتید متصله در کتب خویش درج نموده اند. مانند: نعمانی در کتاب الغیبه، شیخ طوسی در کتاب الغیبه، شیخ مفید در ارشاد و غیره. این روایات راما - بنا به رعایت اختصار، با حذف سندهای احادیث و یا به صورت بیان ما حصل روایت نقل می کنیم. در این باره سعی شده که این احادیث دسته بندی شود تا آگاهی و یا دسترسی بدانها به سهولت انجام گیرد. یک دسته از این علامات، دور از زمان ظهور می باشد، مانند: اختلاف بنی عباس و زوال سلطنت آنها و غیره. دسته دیگر، علامات نزدیک به دوران قیام است، مانند: خروج سفیانی، طلوع خورشید از مغرب خود و غیره. برخی از این علائم، حتمی هستند، مانند: سفیانی و یمانی و صیحه آسمانی و... و برخی دیگر، غیر حتمی می باشند. شیخ مفید بعد از ذکر علامات ظهور - که خواهد آمد - گوید: این وقایع یا محتوم می باشند، یا مشروط. مولف گوید: ممکن است مقصود از علامات محتوم، وقایع حتمی الوقوع باشند که بداء به آنها تعلق نگیرد. معنای بداء، ظاهر ساختن بعد از مخفی نمودن است، نه ظاهر شدن پس از مخفی بودن. بداء همان نسخ در عالم تکوین می باشد. همانطور

 

( صفحه 239)

 

که نسخ در تشریع واقع می شود، در تکوین نیز نسخ واقع شدنی است. اما علامات غیر محتوم یا مشروط، محتمل است که بداء و محو و نسخ در تکوین به آن تعلق گیرد. چنانچه خدای تعالی فرموده است: یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب. خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و (هر چه خواهد) ثبت می کند و نزدش اصل کتاب است. اما علامات محتوم، روایات درباره تعداد آنها مختلف است در روایتی آمده: خمس علامات محتومات قبل قیام القائم (علیه السلام): السفیانی و الیمانی و المنادی من السماء باسم المهدی و خسف فی البیداء و قتل النفس الزکیه: قبل از قیام قائم (علیه السلام) پنج علامت حتمی خواهد بود: (خروج) سفیانی، (خروج) یمانی، آن ندا کننده از آسمان به نام مهدی (علیه السلام) فرو رفتن (زمین) در بیداء، وکشته شدن نفس زکیه. در روایت دیگر در بیان علائم محتوم، علامات فوق ذکر گشته، منتها به جای خروج یمانی، نعمتی (دستی) از آسمان ظاهر می شود، بیان شده، و قیام قائم علیه السلام همراه آن شمرده است. حدیثی دیگرعلامات حتمی الوقوع فوق را بر شمرده و به آنها طلوع خورشید از مغربین اختلاف بنی عباس در دولت - به جای یمانی - و فرو رفتن زمین، و قیام قائم آل محمد را همراه آن شمرده است. نعمانی در کتاب غیبت گوید: روایات فراوان و متواتری که ائمه علیهم السلام در بیان علائم ظهور فرموده اند، این مطلب خدشه ناپذیر را مسلم می سازد که قائم علیه السلام جز بعد از تحقق این علائم ظاهر نمی شود. زیرا امامان ما صادق و راستگو هستند و هر چه گفته اند، بطور حتم واقع می شود

 

( صفحه 240)

 

کما اینکه به ایشان گفته شد: امیدواریم که قائم مورد آرزوی ما بیاید و قبل از او سفیانی نباشد. آنان فرمودند: آری، قسم به خدا، پدیداری او از حتمیاتی است که چاره ای از آن نیست. از اینرو است که: ائمه علیهم السلام، علامات پنج گانه قبل از قیام امام عصر علیه السلام (خروج یمانی و سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن در زمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه) را بر شمرده اند. این علائم بزرگترین شواهد حقانیت آن قیام شکوهمندی است که بعد از آنها واقع می شود. و همینطور تعیین کردن وقت برای زمان ظهور را نیز امامان ما ممنوع اعلام داشته و گفته اند: هر که برای شما از جانب ما، وقتی را تعیین کرد، ترسی نداشته باشید که اورا - هر کس که باشد - تکذیب کنید، زیرا ما وقت تعیین نمی کنیم. این از برترین شواهد بطلان ادعای هر کسی است که قبل از وقوع این علامات، مدعی آن شود. شیخ مفید در ارشاد چنین گوید: روایاتی پیرامون علامات زمان قیام قائم علیه السلام وارد شده است. برخی از این علائم که نوید گر ظهور حضرت مهدی علیه السلام می باشد، عبارتند از: خروج سفیانی، کشته شدن حسنی اختلاف بنی عباس در سلطنتشان، کسوف خورشید در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر آن - که بر خلاف معمول است - فرو رفتن در زمین بیداء، فرو رفتن زمین در مشرق فرو رفتن زمین در مغرب ثبات شدن خورشید در وسط آسمان از ظهر تا عصر و طلوع آن از مغربش، کشته شدن نفس زکیه که مردی است از بنی

 

( صفحه 241)

 

هاشم که با هفتاد تن از صالحان در کوفه ظاهر می گردد، سر بریده شدن مردی از بنی هاشم بین رکن و مقام، خراب شدن دیوار مسجد کوفه، پدیدار شدن پرچمهای سیاه از خراسان، خروج یمانی، ظهور مغربی در مصر و گرفتن شامات. فتادن جزیره بدست ترکها و رمله به دست رومیان، پدیداری ستاره ای در مشرق که چون ماه پرتو افشان است سپس خم می شود (مایل می گردد) که گوئی دو طرف آن می خواهد بهم برسد، سرخی در آسمان که همه افقها گسترده می شود، آتشی در امتداد مشرق که سه یا هفت روز باقی می ماند. عرب زمام خود را می گسلد بر شهرها سیطره می یابد و از اطاعت سلطان عجم خارج می شود، کشته شدن پادشاه مصر توسط اهالی آنجا، خراب شدن شام و آشکار شدن سه پرچم در آن، وارد شدن پرچمهای قیس و عرب به مصر، و پرچمهای کنده به خراسان، ورود اسب سوارانی از مغرب و بستن اسبهایشان به دروازه حیره و روی آوری پرچمهای سیاه از مغرب به سوی آنجا، شکستن دیواره رود فرات که منجر به ورود آب به کوچه های کوفه می شود، خروج شصت دروغگوی مدعی نبوت، خروج

 

( صفحه 242)

 

دوازده تن از آل ابوطالب که هر کدام داعیه امامت دارند، سوزاندن مردی از بزرگان طرفدار بنی عباس بین جولا و خانقین، زدن پلی از طرف کرخ به شهر بغداد، پدیداری بادی سیاه در اول روز در بغداد و زلزله ای که منجر به فرو رفتن بسیاری از اهالی آن در زمین می شود، ترسی که بر اهل عراق و بغداد چیره می شود، مرگهای ناگهانی، کاستی اموال و جانها و میوه ها، ملخهائی که وقت و بی وقت فرا می رسند و مزارع و کشتزارها را نابود می سازند، یکی با روی محصولات زراعی مردم، اختلاف دو گروه از غیر عرب و در گیری و خون ریزی بسیار بین آنان، مسخ طایفه ای بدعتگزار به صورت میمون و خوک، غلبه بندگان (بردگان) بر بلاد اربابانشان، ندائی از آسمان که همه اهل زمین به زبان خود آن را می شنوند، سر و سینه ای که از آسمان برای زمینیان در جوشش که خورشید ظاهر می شود، بازگشت مردگان از قبور به دنیا و احوال پرسی و دیدار آنان با یکدیگر. بعد از اینها بیست و چهار روز پیوسته باران می بارد و زمین بعد از مردنش حیات می یابد و برکاتش آشکار می گردد. بعد از آن هر پریشانی ای از حق جویان و شیعیان مهدی علیه السلام برداشته می شود و می فهمند که مولایشان در مکه ظاهر گشته است. پس به سوی او می شتابند و در یاریش کوتاهی نمی کنند. اینها همه بر اساس اخبار و احادیث می باشد. سپس شیخ مفید می افزاید: برخی از این وقایع محتوم می باشند و بعضی مشروط. خداوند آگاهتر است به آینده. این علائم را ما به حسب روایات وارده طبق اصول حدیثی در کتاب خود درج ساختیم. از خدا کمک می گیریم و از او در خواست توفیق داریم. آن گاه وی احادیثی را با سلسله سند در این باره نقل می نماید که چند برابر آن را در فرازهای بعد خواهیم آورد، انشاء الله.

 

( صفحه 243)

 

صاحب کتاب العدد القویه گوید: بسیاری از علائم ظهور واقع شده است، مانند: ویرانی دیوار مسجد کوفه، کشتن مصریان امیر خود را، زوال سلطنت بنی عباس توسط مردی که علیه آنها شورید و از همانجا که (حکومت آنها) پا گرفته بود، قیام کرد، در گذشت عبدالله آخرین خلیفه عباسی، ویرانی شامات و کشیدن سد (و پلی) از کرخ به بغداد. همه این امور وقایع در مدتی اندک انجام گرفته است. دیواره رود فرات نیز شکاف برداشته و اگر خداوند خواسته باشد آب به زودی وارد کوچه های کوفه خواهد شد. مولف گوید: ممکن است این علامات در زمان دوری واقع شود و ممکن است که علامت گفته شده در حدیث، غیر از آنچه باشد که اتفاق افتاده، و بعدا پدیدار شود. اکنون می پردازیم به دسته بندی و تفصیل این علامات با استناد به احادیث روایات.

1- اختلاف بین بنی عباس

اختلاف بین بنی عباس و از بین رفتن دولتشان و اختلاف بین بنی امیه و از میان رفتن حکومتشان: در بسیاری از روایات، این اختلاف از علائم ظهورو بلکه در برخی احادیث از علامات حتمی ظهور بیان گردیده. در روایاتی هم که تعبیر به بنی فلان شده، از روی تقیه بوده است. امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: لا بد ان یملک بنو العباس فاذا ملکوا و اختلفوا و تشتت امرهم خرج علیهم الخراسانی و السفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الکوفه کفرسی رهان هذا من ها هنا و هذا من ها هنا حتی یکون هلاکهم علی ایدیهما اما انهما لا یبقون منهم احدا:

 

( صفحه 244)

 

چاره ای نیست جز آنکه بنی عباس به حکومت رسند. پس چون حاکم شدند و اختلاف در میانشان افتاد و کارشان به پریشانی انجامید خراسانی و سفیانی بر آنان خروج می کنند. این از شرق و آن از غرب چون دو اسب مسابقه خود را به کوفه می رسانند. این از اینجا و آن از آنجا. هلاک بنی عباس بدست آنها خواهد بود، بگونه ای که یک تن از آنان را زنده نمی گذارند. در روایت دیگری که نقل خواهیم کرد آمده: فعند ذلک زال ملک القوم و عند زواله خروج القائم: در آن هنگام حکومت آن گروه از بین می رود، و با زوال دولتشان، قائم علیه السلام خروج می کند. کما اینکه فرموده اند: آخر ملک بنی فلان قتل النفس الزکیه و انه ما لهم ملک بعده غیر خمس عشره لیله: آخر حکومت بنی فلان کشته شدن نفس زکیه است. و بعد از آن جز پانزده روز زمامدار مردم نیستند.. و نیز آنکه: قدام القائم بلوی من الله: در طلایه قیام قائم علیه السلام، آزمونی از جانب خداوند هست. گفتند که آن چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود: و لنبلونکم (بشی ء من الخوف و...) و هر آینه بطور حتم شما را می آزمائیم به ترس و خوف و...

 

( صفحه 245)

 

سپس فرمود: الخوف من ملوک بنی فلان: ترس از سلاطین بنی فلان. در روایت دیگری از امام محمد باقر علیه السلام آمده است: اذا اختلف بنو العباس فیما بینهم فانتظروا الفرج و لیس فرجکم الا فی اختلاف بنی فلان فاذا اختلفوا فتوقعوا الصیحه فی شهر رمضان و خروج القائم و لن یخرج و لا ترون ما تحبون حتی یختلف بنو فلان فیما بینهم: چون در میان بنی عباس اختلاف پدید آید، چشم به راه فرج و گشایش باشید. و فرج شما حاصل نمی شود مگر بعد از اختلاف بنی فلان. پس چون اختلاف نمودند، متوقع شنیدن صیحه در ماه رمضان و خروج قائم علیه السلام باشید. او هرگز قیام نخواهد نمود و آنچه را دوست دارید، نخواهید دید مگر بعد از اختلاف بنی فلان در میان خودشان. و همچنین حضرت در روایت دیگر فرموده اند: ان ذهاب ملک بنی فلان کقصع الفخار و کرجل کانت بیده فخاره و هو یمشی اذ سقطت من یده و هو ساه فانکسرت فقال حین سقطت هاه شبه الفزع فذهاب ملکهم هکذا اغفل ما کانوا عن ذهابه: از میان رفتن حکومت بنی فلان مانند کاسه سفالین است که مردی ظرفی سفالین در دست دارد و در حالی که راه می رود، ناگاه از دستش می افتد و می شکند، او می گوید: آه. گوئی ترسیده است. بی تابی می کند. زوال حکومت آنان نیز چنین است که از نابودی آن غافل خواهند بود.

 

( صفحه 246)

 

شیخ طوسی در کتاب غیبت به سند خود از عمار یاسر نقل می کند: همانا دولت اهل بیت پیامبر شما در آخر زمان خواهد بود. و آن دارای علاماتی است که شما باید به زمین بچسبید و باز ایستید تا آن نشانه ها فرا رسد: سیطره روم و ترک بر شما و تجهیز و پر ساز و برگی سپاهیان، خلیفه ای مال اندوز از شما در می گذرد و بعد از او مردی بخیل جانشین او می شود. او بعد از دو سال خلع می گردد و مالک حکومتشان از جائی که پدیدار شده اند برایشان مسلط می شود. از حضرت امیر المومنین علیه السلام روایت شده است: ملک بنی العباس عسر لا یسر فیه لو اجتمع علیهم الترک و الدیلم و السند و الهند و البربر لم یزیلوه حتی یشد عنهم موالیهم و اصحاب الویتهم و یسلط الله لهم علجا یخرج من حیث بدا ملکهم لا یمر بمدینه الا فتحها و لا ترفع له رایه الا هدها و لا نعمه الا ازالها الویل لمن ناواه فلا یزال کذلک حتی یظفر و یدفع بظفره الی رجل من عترتی یقول بالحق و یعمل به: حکومت بنی عباس سراسر سختی است و آسانی در آن نمی باشد. اگر طوائف ترک و دیلم و سند و هند و بربر جملگی به آن بتازند طوائف ترک و دیلم و سند و هند و بربر جملگی به آن بتازند، نمی توانند آن را از پای بیاندازند. تا اینکه عمال و طرفداران آنها از گردشان پرا کنده شوند و خداوند - کافر - پیروزمند غیر عربی

 

( صفحه 247)

 

(مرد کاربری) را بر آنان مسلط سازد. آنان از همانجا که دولتشان آغاز شده بر بنی عباس می تازند. ایشان بر هیچ شهری نمی گذرند مگر اینکه آن را فتح می کنند، و هیچ پرچمی را نمی بینند مگر آنکه سرنگونش می سازند، و نه هیچ نعمتی مگر اینکه تباهش می نمایند. وای بر آن کس که با ایشان سر ستیز گیرد. آنان بر این طریقه هستند تا اینکه پیروز گردند و این پیروزی را به مردی از عترت من وا گذار می کنند. او حق می گوید و طبق حق عمل می کند. به امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد که فرج و گشایش شیعیان شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: اذا اختلف ولد العباس و هی سلطانهم و طمع فیهم من لم یکن یطمع و خلعت العرب اعنتها و رفع کل ذی صیصیه صیصته و ظهر السفیانی و اقبل الیمانی و تحرک الحسنی خرج صاحب هذا الامر من المدینه الی مکه: آن هنگام که در میان بنی عباس - یعنی سلطنتشان - اختلاف افتد، و کسی به آنان طمع نماید که طمع نمی ورزید، عرب زمام خود را بگسلد و هر صاحب شاخی، شاخ خویش را بلند می کند، و سفیانی ظاهر شود، و یمانی روی آورد، و حسنی حرکت کند و صاحب الامر از مدینه به سوی مکه خروج نماید. از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیده شد که چه علامتی در مقابل این امر (یعنی فرا رسیدن دولت و حکومت شما) می باشد؟ فرمود: بلی هلاک العباسی و خروج السفیانی و قتل النفس الزکیه و الخسف بالبیداء و الصوت من السماء: آری، هلاکت عباسیان، خروج سفیانی، قتل نفس زکیه، فرو رفتن (سپاهیان سفیانی) در بیداء و صدا از آسمان. راوی گوید که عرض کردم: فدایت شوم، می ترسم که این امر بطول انجامد.

 

( صفحه 248)

 

امام فرمود: لا انما هو کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا: نه، بدرستی که آن چون رشته گردنبد است که برخی از آن بدنبال برخی دیگر است. امام کاظم علیه السلام فرمود: لو ان اهل السماوات و الارض خرجوا علی بنی العباس اسقیت الارض من دماءهم حتی یخرج السفیانی: اگر اهل آسمانها و زمین بر بنی عباس بشورند (به نتیجه ای نمی رسند و بلکه) زمین از خونشان سیراب می شود، تا اینکه سفیانی خروج نماید. و فرمود: ملک بنی العباس یذهب حتی لم یبق منه شی ء و یتجدد حتی یقال ما مر به شی ء: بنی عباس از میان می رود تا اینکه چیزی از آن باقی نمی ماند، اما مجددا چنان بر پا می شود که گوئی چیزی از آن تغییر نیافته است. به امام رضا علیه السلام عرض شد: ایشان می گویند که سفیانی خروج می کند، در حالی که سلطنت بنی عباس از میان رفته است. امام فرمود: کذبوا انه لیقوم و ان سلطانهم لقائم: دروغ می گویند، او در وضعی خروج می کند که دولتشان بر پاست. شیخ طوسی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: من یضمن لی موت عبدالله اضمن له القائم: هر که مرگ عبدالله را برای من ضمانت کند، من قائم را برایش ضمانت می نمایم.

 

( صفحه 249)

 

سپس فرمود: اذا مات عبدالله لم یجتمع الناس بعده علی احد و لم یتناه هذا الامر دون صاحب ان شاء الله: چون عبدالله در گذرد، مردم بعد از او گرد کسی جمع نمی شوند و این امر به احدی جز صاحبتان منتهی نخواهد شد. انشاء الله. ظاهرا مراد از عبدالله، مستعصم آخرین خلیفه عباسی است. اکثر این روایات به صراحت یا اشاره دلالت بر این دارند که نابودی دولت بنی عباس از علامات نزدیکی ظهور می باشد. بلکه حتی در روایتی که گذشت، وجود آن تا خروج سفیانی نیز محقق گشته است. و این علی رغم آن می باشد که حکومتشان قریب هفتصد سال است که از میان رفته و در حقیقت از علامات بسیار دور برای ظهور امام عصر علیه السلام می باشد. به همین ترتیب است اختلاف بنی امیه و نابودی سلسله آنان که پیش از بنی عباس از میان رفته اند. در این باره احتمال دارد که عباسیان در علم خدا، دولتی در آخر الزمان داشته باشند. یا اینکه این علامات از علائم غیر محتوم باشد و روایاتی را که دلالت بر محتوم بودن آن دارند - اگر صحیح باشند - بر این حمل نمود که وقوع آن محتوم است و اما به عنوان علامت قریب ظهور غیر محتوم می باشند. خداوند به حقایق امور آگاهتراست. و اما در مورد اختلاف بنی امیه و زوال حکومتشان، در برخی از روایات ابن موضوع بیان شده، از جمله امام محمد باقر علیه السلام در بیان علائم ظهور می فرماید: فاذا اختلف بنو امیه و ذهب ملکهم ثم یملک بنو العباس فلا یزالون فی عنفوان من الملک حتی یختلفوا فاذا اختلفوا ذهب ملکهم و اختلف اهل المشرق و اهل المغرب نعم و اهل القبله و یلقی الناس جهد شدید مما یمر بهم من الخوف حتی ینادی مناد من السماء: چون در میان بنی امیه اختلاف افتد و حکومتشان زوال پذیرد، بنی عباس زمامدار مردم شوند. آنان در عنفوان ملک و دولت خود هستند که در میانشان اختلاف رخ می دهد. چون چنین شود،

 

( صفحه 250)

 

سلسله آنها منقرض خواهد شد. در میان ساکنان شرق و غرب عالم و حتی در بین اهل قبله اختلاف پدیدار می گردد. مردم به واسطه خوفی که دارند، به سختی شدیدی دچار می شوند، تا اینکه ندا کننده ای از آسمان ندا بردارد.

2- خروج شصت دروغگوی مدعی نبوت

شیخ مفید به سند خود از عبدالله بن عمر، و او از نبی مکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرتش فرمود: لا تقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی: قیامت بر پا نمی شود تا اینکه مهدی از فرزندانم قیام نماید، و مهدی قیام نمی کند مگر آنکه شصت دروغگو ظاهر شوند و هر کدام از آنها بگویند: من پیامبرم.

3- خروج دوازده نفر از بنی هاشم

شیخ مفید به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود: لا یخرج القائم حتی یخرج قبله اثنا عشر من بنی هاشم کلهم یدعو الی نفسه: قائم ظاهر نمی شود مگر بعد از قیام دوازده نفر از بنی هاشم که هر کدام مردم را به سوی خود فرا می خوانند.

 

( صفحه 251)

 

4- ادعای رویت امام توسط دوازده نفر

نعمانی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: لا یقوم القائم حتی یقوم اثنا عشر رجلا کلهم یجمع علی قول انهم قد راوه فیکذبونهم. قائم (علیه السلام) قیام نمی نماید مگر اینکه دوازده مرد متفق القول می شوند که اورا دیده اند و (مردم) ایشان را تکذیب می کنند.

5- خروج شکننده چشم سفیانی در صنعا

نعمانی به سند خود از عبید بن زراره نقل می کند که نزد امام صادق علیه السلام از سفیانی سخن رفت. ایشان فرمود: انی یخرج ذلک و لم یخرج کاسر عینه بصنعاء: او کجا خروج نموده؟ و حال آنکه شکننده چشمش در صنعاء خروج نکرده است. مولف گوید: ممکن است او یمانی باشد، و الله اعلم.

6- خروج سفیانی و خراسانی و یمانی و فرو رفتن زمین در بیداء

روایات بسیاری وارد شده دال بر اینکه خروج سفیانی از امور محتومی است که بناچار باید اتفاق افتد، و قائمی نخواهد بود مگر به سفیانی - می تازد - و بسان این تعابیر. عبدالملک بن اعین گوید: نزد حضرت باقر علیه السلام بودم. از قائم علیه

 

( صفحه 252)

 

السلام سخن به میان آمد. عرض کردم: امیدوارم که او نزدیک باشد در حالیکه سفیانی نباشد. حضرت فرمود: لا و الله انه لمن المحتوم الذی لابد منه: نه، به خدا سوگند که او از امور محتومی است که چاره ای جز آن نیست. و در برخی روایات نیز آمده است که یمانی از امور محتوم است. از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: السفیانی و القائم فی سنه واحده: سفیانی و قائم علیه السلام در یک سال خواهند بود. و در برخی دیگر از روایات چنین وارد شده: ان خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی یکون فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد: خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود. و در روایت دیگری آمده: نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیکون الباس من کل وجه ویل لمن ناواهم: پیوسته است بسان پیوستگی دانه های گردنبدی که یکی به دنبال دیگری است. و از هر طرف شدت و سختی می باشد. وای بر آنکه با ایشان در افتد.

 

( صفحه 253)

 

برخی روایات دلالت بر خروج یمانی قبل از سفیانی دارند. اما در مورد یمانی، خروجش از یمن است و روایت شده که در میان هیچ یک از پرچمهای سه گانه پرچمی از پرچم او بهتر به طریق هدایت رهنمون نمی شود. در روایت دیگرچنین آمده: لانه یدعو الی صاحبکم فاذا خرج حرم بیع السلاح و اذا خرج فانهض الیه فان رایته رایه هدی و لا یحل لمسلم ان یلتوی علیه: چرا که او به سوی صاحبتان دعوت می کند، پس از قیام او خروش سلاح حرام می شود. پس چون خروج کرد، به سوی او بشتاب که پرچم هدایت را بر دوش دارد و بر مسلمانی روا نیست که از او سر برتابد. و هنگامی که حق خواهی از یمن خروج کرد در حالیکه او از سران خوارج نمود. به امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد: امیدواریم که او یمانی باشد. امام فرمود: لا الیمانی یتوالی علیا و هذا یبرا منه: نه، یمانی علی (علیه السلام) را دوست دارد و این - قیامگر - از حضرتش بیزاری می جوید. و اما خراسانی، او از خراسان - و در برخی روایات از مشرق - قیام می کند. حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ذکر علامات ظهور می فرماید: اذا قام القائم بخراسان و غلب علی ارض کرمان و الملتان و حاز جزیره بنی کاوان: چون آن قیام کننده در خراسان سر به نهضت بردارد، و بر سرزمین کرمان و ملتان و جزیره بنی کاوان مسلط شود.. وقایع مربوط به سفیانی:

 

( صفحه 254)

 

او از بیابان یابس در حوالی فلسطین خروج می کند. امام جعفر صادق علیه السلام خروج او را در ماه رجب دانسته اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: یخرج ابن آکله الاکباد من الوادی الیابس و هو رجل ربعه و حش الوجه ضخم الهامه بوجهه آثر الجدری اذا رایته حسبته اعور اسمه عثمان و ابوه عنبسه و هو من ولد ابی سفیان حتی یاتی ارض قرار و معین فیستوی علی منبرها: فرزند آن زن جگر خوار از وادی یابس خروج می کند. او مردی متوسط القامه با صورتی کریه و شکی فراخ و سیمائی آبله رو است. چون او را ببینی، وی را یک چشم تصور کنی، نام او عثمان و پدرش عنبسه می باشد و از نسل ابوسفیان است. او به سرزمین پست و هموار و چشمه سار وارد می شود و بر جایگاه بلند آن قرار می گیرد. ظاهرا مقصود دمشق می باشد. کما اینکه در روایت دیگر آمده است: انه یخرج من وادی الیابس حتی یاتی دمشق فیستوی علی منبرها: او از سرزمین خشکی خروج می کند تا اینکه به دمشق وارد می شود و بر جایگاه بلندش مستقر می گردد. امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: انک لو رایته رایت اخبث الناس اشقر احمر ازرق یقول یا رب یا رب یا رب (او یا رب ثاری ثاری ثم للنار او یا رب ثاری و النار) و لقد بلغ من خبثه انه یدفن ام ولد له و هی حیه مخافه ان تدل علیه: تو اگر او را می دیدی، او را خبیث ترین مردم می یافتی که اشقر و سرخ و آبی است. او می گوید: ای پروردگار من، ای پروردگار من، ای پرودگار من. (یا: ای پروردگار من خونم، خونم. بعدا: جهنم، یا: پروردگار من خونم و جهنم. (از خباثت

 

( صفحه 255)

 

او آنکه مادر فرزندی را که از آن اوست زنده دفن می سازد، از ترس آنکه مبادا دیگران را به سوی او راهنمائی کند. امام محمد باقرعلیه السلام فرمود: السفیانی احمر اصفر ازرق لم یعبدالله قط و لم یر مکه و لا المدینه قط: سفیانی سرخ و زرد و آبی می باشد. او هیچ گاه خدا را عبادت نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است. امام زین العابدین علیه السلام فرمود: انه من ولد عتبه بن ابی سفیان و انه اذا ظهر اختفی المهدی ثم یظهر و یخرج بعد ذلک: او از نسل عتبه بن ابوسفیان است. به هنگام خروج او، حضرت مهدی سلام الله علیه پنهان می شود و سپس ظاهر می شود و بعد از آن خروج می نماید. عمار یاسر گوید: چون مشاهده نمودید اهل شام گرد فرزند ابوسفیان جمع شده اند به مکه روی آورید. (یعنی مهدی علیه السلام در آنجا ظهور نموده است). در روایت دیگر وارد شده که در شام سه پرچم پدیدار می شود که هر یک خواهان حکومت هستند: پرچم سفیانی، پرچم اصهب و پرچم ابقع. سفیانی، اصهب و ابقع را می کشد. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: السفیانی یملک بعد ظهوره علی الکور الخمس حمل امراه:

 

( صفحه 256)

 

سفیانی بعد از آنکه بر آن پنج شهر مسلط گشت، به مدت بارداری زن حکمرانی می کند. سپس فرمود: استغفر الله حمل جمل: از خدا چشم پوشی می جویم، به اندازه دوران حمل شتر. و در روایت دیگر از حضرتش نقل شده: یملک تسعه اشهر کحمل المراه: نه ماه به مقدار دوران بارداری زنان حکومت می کند. و در روایت دیگری از حضرتش آمده: اذا ملک کور الشام الخمس دمشق و حمص و فلسطین و الاردن و قنسرین فتوقعوا عند ذلک الفرج: چون او بر پنج شهر شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین مسلط شود، در آن هنگام امید فرج و گشایش داشته باشید. راوی گوید که عرضه داشتم: حکومتش نه ماه بطول می انجامد؟ فرمود: لا و لکن یملک ثمانیه اشهر لا یزید یوما نه، بلکه به مدت هشت ماه، بدون یک روز بیشترحکومت می کند. روایت دیگر از آن حضرت بیانگر این مطلب است که ابتدای خروج سفیانی تا فرجام کار او پانزده ماه است که شش ماه آن را به پیکار می پردازد، اما چون بر پنج شهر مسلط گشت، بیش از نه ماه حکمرانی نمی کند، بطوری که حتی یک روز به آن اضافه نمی شود. طبق روایت، می توان بین احادیثی که مدت حکومت سفیانی را پانزده یا نه

 

( صفحه 257)

 

ماه دانسته اند، جمع نمود. اما علامه مجلسی احتمال داده که مدت ذکر شده در برخی روایات، بر اساس تقیه می باشد. هشام بن سالم از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: اذ استولی السفیانی علی الکور الخمس فعدوا له تسعه اشهر چون سفیانی بر آن پنج شهر چیره شود، نه ماه برای او بشمارید. و هشام احتمال داده است که آن پنج شهر، دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب باشند. سفیانی بعد از آنکه اصهب و ابقع را به قتل می رساند، تنها عزمش دستیابی به عراق و بعدا به مدینه است. در روایتی آمده است که او فقط همتش را متوجه آل محمد علیهم السلام و شیعیان آنها می کند، پس دو سپاه یکی به عراق و دیگری به مدینه می فرستد. سپاهیان عراق، آن طور که روایت شده، بالغ بر هفتاد هزار نفرند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: حتی ینزلوا بارض بابل من المدینه الملعونه فیقتلون اکثر من ثلاثه آلاف و یفضحون اکثر من ثلثمائه امراه و یقتلون ثلثمائه کبش من بنی العباس ثم ینحدرون الی الکوفه فیخربون ما حولها:... تا اینکه به سر زمین بابل از شهر ملعون وارد گردند و بیش از سه هزار تن را بکشند و افزون از سه هزار زن را بی آبرو سازند و سیصد تن از سران بنی عباس را به قتل رسانند. سپس به سوی کوفه رهسپار می شوند و اطراف آن را ویران می سازند... و در روایتی است که بر اهل کوفه می تازند. و در روایتی آمده که شیعیان آل محمد را در کوفه مقتل و مصلوب و اسیر می نمایند. سپاهش از قرقیسا می گذرد و در آنجا کشتاری عظیم به راه می اندازند.

 

( صفحه 258)

 

و صد هزار تن از ظالمان به خاک و خون می کشد. امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: ان لله مائده (او مادبه) بقیرقیسا یطلع مطلع من السماء فینادی یا طیر السماء و یا سباع الارض هلموا الی الشبع من لحوم الجبارین: برای خداوند سفره ای است در قرقیسا که پیکی در آسمان ظاهر می شود و ندا برمی دارد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید برای بهره وری از گوشتهای ستم پیشگان. آنان در این حال می باشند که پرچمهائی از ناحیه خراسان ظاهر می شود. آنها منازل را در می نوردند، در نوردیدنی بسیار سریع تا اینکه بر ساحل دجله فرود می آیند. تنی چند از اصحاب قائم علیه السلام همراه ایشان هستند. مردی از غلامان اهل کوفه که خود ناتوانی در جمع افرادی ناتوان است با سفیانی درمیافتد، اما فرمانده سپاه سفیانی او را در دروازه کوفه - و در روایتی بین حیره و کوفه - به قتل می رساند. امام صادق علیه السلام می فرماید: کانی بالسفیانی (او بصاحب السفیانی) قد طرح رحله فی رحبتکم بالکوفه فنادی منادیه من جاء براس شیعه علی فله الف درهم فیثب الجار علی جاره و یقول هذا منهم فیضرب عنقه و یاخذ الف درهم اما ان امارتکم یومئذ لا تکون الا لاولاد البغایا و کانی انظر الی صاحب البرقع. گوئی سفیانی (یا امیر سفیانی) را می بینم که در شهر شما کوفه فرود آمده و منادی او ندا می دهد: هر کس سر یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد. همسایه بر همسایه

 

( صفحه 259)

 

سعایت می کند و می گوید: این از آنان است. سپس گردن او را می زند و هزار درهم می گیرد. آگاه باشید که امیران شما در آن هنگام تنها زنازادگان هستند. گوئی هم اکنون صاحب نقاب را می بینم. گفته شد: صاحب نقاب کیست؟ فرمود: رجل منکم یقول بقولکم یلبس البرقع فیحوشکم فیعرفکم و لا تعرفونه فیغمز بکم رجلا رجلا اما انه لا یکون الا ابن بغی: مردی از شما که تظاهر به عقیده شما می کند و نقاب بر چهره می افکند و شمارا به وحشت می اندازد، او شما را می شناسد ولی شما او را نمی شناسید. یک یک شمارا با سعایت بدام می اندازد. آگاه باشید که او زنازاده است. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: ثم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پروفایل مدیر پایگاه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 209
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 92
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 101
  • بازدید ماه : 235
  • بازدید سال : 2,114
  • بازدید کلی : 57,185
  • کدهای اختصاصی

    ورود به اولين وبزرگترين وبسايت شهدا